گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
حماسه حسینی
جلد سوم
اما رشد اجتماعی


بهتر اينست كه بجای رشد اجتماعی كه صفت فرد است ، رشد اجتماع را كه‏
صفت جامعه رشيد است موضوع بحث قرار دهيم كه جامعه نيز گاهی رشيد است‏
و گاهی سفيه و حداكثر نابالغ . جامعه‏ای كه خود را به عنوان يك واحد درك‏
نكند ، ارزش سرمايه‏های خود را از قبيل شخصيتهای تاريخی و حوادث تاريخی‏
نشناسد ، آنچنان جامعه ، رشيد نيست .
يكی از آن سرمايه‏ها شخصيتهای گذشته است . يكی ديگر آثار هنری ، علمی ،
صنعتی ، ادبی گذشته است . يكی هم تاريخ گذشته است ، آنهم گذشته‏
پرافتخار و آموزنده و سعادتبخش . و جريانهای تاريخی گذشته سندهای اخلاقی‏
و تربيتی آيندگان است .
آثار هنری و صنعتی در ميان يك ملتی پيدا می‏شود و بعد آنها ارزش اينها
را درك نمی‏كنند ، آنها را خراب می‏كنند . چه
بسيار شده كه يك نسخه نفيس خطی يك كتاب به دست يك بقال افتاده و به‏
عنوان كاغذ چائی از آن استفاده شده است . بعضی آثار هنری و صنعتی از
قبيل محرابها ، كاشی كاری‏ها ، نقاشيها به دست افراد ناصالح كه افتاده‏
است ملعبه كودكان واقع شده است .
از همين قبيل است تاريخ . گاهی بعضی از ملتها فرازهای تاريخی دارند
مملو از حماسه ، افتخار ، آموزندگی ، زيبائی ، عظمت ، الهام بخشی ، ولی‏
همان طوری كه يك تابلو نفيس نقاشی را به دست كودكان می‏دهند و آنها با
قلم آنرا خراب می‏كنند ، اينها نيز آنقدر افسانه و خرافه از وهم به خود
آنها ملحق می‏كنند كه به كلی عظمت ، زيبائی ، الهام بخشی ، حماسه ،
آموزندگی و افتخار آنرا از ميان می‏برند و نابود می‏كنند و بجای آنكه الهام‏
بخش عظمت و حماسه و محرك روح سلحشوری باشد ، الهام بخش زبونی و
بدبختی و تسليم در مقابل حوادث می‏گردد .
واقعه تاريخی كربلا از آن نوع حوادث است كه در اثر عدم رشد اجتماع ،
مسخ و معكوس شده است ، تمام عظمتها و زيبائيهايش فراموش شده ، حماسه‏
و شور و افتخاراتش محو شده و بجای آنها زبونی و ضعف و جهالت و نادانی‏
آمده است .
اين ، نشانه عدم رشد اين ملت است و برای حفظ و نگهداری تاريخ با
عظمت و پرافتخار خويش .
اين از نظر عموم ملت . اما از نظر خصوص طبقه توده و عامه بايد بگوئيم‏
كه مسؤوليت حفظ و نگهداری تاريخ پرافتخار گذشته اختصاص به علما ندارد ،
هر فردی بايد خود را مسؤول
بداند . همان طوری كه دروغ بستن به اين حوادث به صورت دروغ گفتن حرام‏
است ، دروغ شنيدن ، دروغ مصرف كردن هم حرام است . در قرآن كريم يك جا
می‏فرمايد: « و اجتنبوا قول الزور »( سوره حج ، آيه 30 ) و هم می‏فرمايد :
« و الذين لا يشهدون الزور و اذا مروا باللغو مروا كراما »( فرقان ، آيه‏
72 ) ( 1 )
در تفسير " كشاف " ذيل آيه اول ، " « قول زور »" را قول باطل و
كذب معنی می‏كند ، می‏گويد : " و جمع الشرك و قول الزور فی قرآن واحد و
ذلك ان الشرك من باب الزور لان المشرك زاعم ان الوثن تحق له العبادش ،
فكأنه قال : فاجتنبوا عبادش الاوثان التی هی رأس الزور " تا آنجا كه‏
می‏گويد : " الزور من الزور و الازورار و هو الانحراف " ( 2 ) .
در تفسير آيه دوم می‏گويد : " يحتمل انهم ينفرون عن مجالس الكذابين و
مجالس الخطائين فلا يحضرونها و لا يقربونها تنزها عن مخالطة الشر و أهله ،
و صيانه لدينهم عما يثلمه ، لان مشاهد ( 3 ) الباطل شركه ( 4 ) فيه . و
لذلك قيل فی النظارش الی كل ما لم تسؤغه الشريعة : هم شركاء فاعليه فی‏
الاثم ، لان حضورهم و نظرهم دليل الرضا به و سبب وجوده ، لان الذی‏
سلط ( 1 ) علی فعله هو استحسان النظارش و رغبتهم فی النظر اليه . و فی‏
مواعظ عيسی ( ع ) : اياكم و مجالسه الخطائين " ( 2 ) .
پس آيه اول فقط اجتناب از قول زور را می‏گويد كه هم شامل گفتن است و
هم استماع ، و البته گفتن ، اظهر مصداقين است ، ولی آيه دوم رسما حضور
در مجالس باطل را منع می‏كند خواه حضور برای شنيدن باطل باشد و يا برای‏
ديدن باطل .
اين آيه در واقع نوعی اعانت به اثم را نهی می‏كند .
آيه ديگر : « و قد نزل عليكم فی الكتاب ان اذا سمعتم آيات الله يكفر
بها و يستهزء بها فلا تقعدوا معهم حتی يخوضوا فی حديث غيره »( 3 ) . (
سوره نساء آيه 140 )
تفسير صافی : " عن الصادق ( ع ) : « و فرض الله علی السمع ان يتنزه‏
عن الاستماع الی ما حرم الله ، و ان يعرض عما لا يحل له مما نهی الله عنه‏
و الاصغاء الی ما اسخط الله ، فقال فی ذلك : و قد نزل عليكم . .
ايضا صافی : " القمی : آيات الله هم الائمة عليهم السلام " .
ظاهرا مقصود از آيات اعم است از آيات تدوينی و آيات تكوينی الهی ،
اعم از شخصيتها مانند ائمه عليهم السلام يا حوادث تاريخی كه آيات تكوينی‏
الهی می‏باشند . تواريخی كه مظهر و مجلای روح ايمان است نيز جزء آيات‏
الهی می‏باشند .
تفسير صافی ، ذيل آيه : « و اذا رأيت الذين يخوضون فی آياتنا فاعرض‏
عنهم حتی يخوضوا فی حديث غيره ». . . ( انعام / 68 ) می‏گويد : العياشی‏
: عن الباقر عليه السلام فی هذه الاية قال : « الكلام فی الله و الجدال فی‏
القرآن . قال : منه القصاص » ( 1 ) .
ايضا " صافی " ذيل آيه فوق : " فی العلل : عن السجاد ( ع ) : « ليس‏
لك ان تقعد مع من شئت لان الله تبارك و تعالی يقول : « و اذا رايت‏
الذين يخوضون » . . . " ( 2 ) .
خلاصه بحث در وظيفه توده :
الف - بحثی اسلامی و اخلاقی درباره اينكه هر چيزی كه
گفتنش حرام است ، شنيدنش نيز حرام است . گوش و زبان نوعی اشتراك در
وظيفه دارند زيرا گوش مصرف كننده كالاهای زبان است ، اگر گوش مصرف‏
نكند ، زبان توليد نمی كند ، و اگر اهل گوش مصرف نكنند اكاذيب و
مجعولات و غيبتها و دشنامها و كفرها را ، اهل زبان نمی گويند ، همان طوری‏
كه چشم و قرائت مصرف كننده آثار قلمها و فيلمها هستند ، اگر اينها
مصرف نكنند ، آنها توليد نمی كنند .
ب - آيات قرآن در اين زمينه .
ج - بحثی اجتماعی : همان طور كه فرد گاهی رشيد است و گاهی غير رشيد ،
و شرط صحت ازدواج و همچنين جواز تسليم كردن ثروتش به خودش رشد است ،
جامعه نيز چنين است ، گاهی يك اجتماع رشيد است و گاهی سفيه .
معنی رشد ، درك ارزشها و سرمايه‏ها و طرز استفاده و بهره‏برداری از آنها
است . رشد در ازدواج اينست كه [ شخص ] بداند سرمايه‏های لازم برای زندگی‏
خانوادگی چيست ؟ ارزش هر كدام از آنها چيست ؟ مثلا [ اينكه ] دختر از
خانواده‏های سرشناس باشد ، چقدر برای ازدواج مفيد است . همچنين رشد فرد
برای در اختيار گرفتن ثروت .
رشد اجتماع اينست كه خود اجتماع اولا خود را به صورت يك واحد درك‏
كند ، ارزشها و سرمايه‏هائی را كه سرمايه عمومی و ملی محسوب می‏شود بشناسد
و سپس در حفظ و نگهداری آنها بكوشد . آن سرمايه‏ها يا از قبيل شخصيتها
است يعنی شخصيتهای تاريخی ، و يا از قبيل آثار علمی ، فلسفی ، هنری
صنعتی ، ادبی است ، و يا از قبيل تاريخهای پرافتخار است .
جامعه‏ای كه تاريخی مانند تاريخ حسين بن علی دارد مملو از افتخار و
حماسه و عظمت و زيبائی و آموزندگی و الهام بخشی ، و آنرا پر می‏كند از
افسانه‏های احمقانه " روضه الشهدا " ئی و " اسرار الشهاده " ای ، حقا
چنين جامعه‏ای سفيه است نه رشيد . ما امروز بايد همان طوری كه به حفظ
آثار تاريخی و ملی می‏خواهيم بكوشيم ، به حفظ تاريخ خودمان بكوشيم